معنی اتاقک دیدبانی
حل جدول
برجک
اتاقک
معادل فارسی کابین
دیدبانی کردن
ارتقاب
اتاقک حصیری
کتام
اتاقک چوبی
هودج
اتاقک کوچک
کابین
اتاقک کشتی
کابین
اتاقک چوبی روباز
کجاوه
لغت نامه دهخدا
دیدبانی. [دی دَ / دْ] (حامص مرکب) عمل دیدبان:
چو آن سرو روان شد کاروانی
ز تاک سرو میکن دیدبانی.
حافظ.
فرهنگ عمید
اتاق کوچک،
مترادف و متضاد زبان فارسی
کابین، کلبه
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Fersprechzeller (m)
معادل ابجد
603